بود. الان، به لذت تبدیل نشده. کی از ظرف شستن لذت می بره؟اونم یه آب
میوه گیری که یه عالمه پرز سیب بهش چسبیده. اما دیگه شکنجه نیست.
کل این کارای شبانه رو، دوست دارم. از اولش که نداشتم. ولی الان که بهش
نگاه می کنم از مجموعه اش خوشم میاد. حالا شاید جای گردو و آب سیب خوردن
اصلا تو شب نیست , و بهتره صبح باشه یا عصر ولی ازشون خوشم میاد. حتی
از اون آب یخ درست کردن. حس می کنم دارم یه کاری می کنم که واسه توجه
به خودمه. من معمولا ذهن پریشانی دارم. حواسم اونجایی نیست که هستم.
ولی موقع این کارا زیاد حس پریشانی ندارم. حتی می رم حموم از بس یه چیزای
مختلف فکر می کنم، گاهی یادم می ره چند بار بدنمو شستم. این یه ساعت،
انگار مال منه. لازم نیست به چیزایی دیگه فک کنم و خودمو اذیت کنم. نه
که کلا به چیزی فک نکنم. اما تو این یه ساعت خیلی کمتر فک می کنم . یه
حس خوب آرومی دارم.