تشریف بیاورید ادامه ی مطلب.
چه مقدمه طولانی شد، خب حالا می گویم: زنان زیبا را دوست دارم. یکی از این زنان
زیبا میراندا ک.ر است. می دانستم که با ج.استین ب.ی.بر به همسرش ( ا.ورلاندا
ب.لوم ) خ.یانت کرده و بعد از هم جدا شده اند.هر چند این ها شایعه بود اما بعدها
که ب.لوم با س.لنا گ.ومز قرار گذاشت تا از ج.استین انتقام بگیرد و دعوایی که توی
کافه با ج.استین کرده بود نشان می داد که این ها همچین هم شایعه نیستند. میراندا
از لحاظ شخصیتی آدم مزخرفی بود که با پ.سری که یازده سال از خودش کوچک تر بود
و قدش از خودش کوتاه تر بود به همسرش خ.یانت می کرد. با این حال این ها باعث
نمی شد که من ازش بدم بیاید او زیبا بود و من با زیبایی ظاهرش کار داشتم، درونش
برایم اهمیتی نداشت. به جز جمع کردن عکس هایش درباره اش زیاد می خواندم. یک
جایی گفته بود که در دوران دوستی اش با ب.لوم به همدیگر نامه می نوشتند و بعد که
ازدواج کرده اند ب.لوم این نامه ها را قاب کرده. توی عکس های دو نفری که ازشان
دیدم همیشه بلوم با محبت خاصی بهش نگاه کرده، و لازم نیست من بگویم خودتان
هم می دانید یک مرد فقط در صورتی این جور با محبت به یک زن نگاه می کند که از
اعماق قبلش و صمیمانه دوستش داشته باشد.
بعد ها توی ی.و ت.یوب فیلم هایی ازشان دیدم ب.لوم همیشه جوری دست های
میراندا ک.ر را می گرفته و هوایش را داشته انگار که عزیز ترین موجود دنیا را مواظبت
می کرده. توی ف.شن ش.وی سال 2012 و.یکتور.یا س.کرت همان شبی که می گویند
میراندا ک.ر با ج.استین به هتل رفته بلوم هم هست. هر بار که میراندا می آید جوری
ذوق زده می شود و با تحسین نگاهش می کند انگار نه انگار که این زنی است که چند
سالی است باهاش ازدواج کرده و یک پسر بچه هم دارند.
همه ی این ها را گفتم تا بگویم همیشه آرزو داشتم مردی مرا همان طور که او.رلاندا
ب.لوم، میراندا ک.ر را دوست داشت، دوست داشته باشد. همان طور عمیق و از ته دل.
ببینید ر.ابرت پت.ینسون و ک.ریستین اس.توارت با هم بودند اما تنها حسی که از
تماشای عکس های این دو به آدم دست می دهد این است: " این دو برای همدیگر
ش.ریک ج.ن.سی خوبی بوده اند، نه بیشتر. " ولی تماشای حالت نگاه کردن ب.لوم
به م.یراندا ک.ر این حس را به آدم می دهد که چقدر واقعی و از ته دل دوستش دارد
و من همیشه حسرت مردی را داشتم که این طور دوستم داشته باشد.
ب.لوم تنها مردی در دنیاست که برایش احترام فوق العاده ای قائلم. و بله درست می
گویید من هرگز او را نمی بینم و احترام قائل بودنم به درد خودم می خورد اما یک آدم
هایی توی این دنیا هستند که با اینکه هرگز نمی بینی شان توی ذهنت ارزش زیادی
دارند. حداقل فهمیدم آرزویی که همیشه داشتم کاملا خیالی نبوده و جایی توی این
دنیا مردی بوده که زنی را شبیه به آرزوهای من دوست داشته.
+این را چند روز پیش نوشته بودم. به عنوان چرکنویس ذخیره اش کردم تا بعدن ادامه اش
را بنویسم. الان هرچه نگاهش می کنم به نظرم ادامه ندارد و همین جا تمام شده است!
بعدن نوشت: وقت هایی که به مرد رویاهایم زیاد فکر می کنم این قابلیت را پیدا می کنم
که به خیابان بروم و عاشق اولین مردی بشوم که به ظاهر مهربان به نظر می آید.
توهم مهربانی فرد مورد نظر از چند ساعت تا چند روز ادامه می یابد و بلاخره محو می
شود، باید یادم بماند که وجود او.رالا.ندا ب.لوم در دنیا به معنی این نیست که جایی
برای من هم او.رلاندای دیگری وجود دارد.