بعدها خواهند گفت ما نمی دانستیم!

دیشب رفته بودیم عروسی. من زمان زیادی را داشتم به دختر کوچولویی نگاه می کردم که ف.ک
بالایش مشکل داشت. نه که مشکل حادی داشته باشد. ولی ف.ک بالایش برجسته و بیرون زده
بود و این یعنی اینکه بعد از بلوغ کاملا برجسته و بیرون زده و زشت خواهد شد. اگر حالا ارت.ودنسی
پیش گیری انجام دهد با هزینه ی کمی مشکلش حل خواهد شد ولی اگر این کار را نکند بعد ها
باید با جراحی و هزینه های میلیونی این کار را بکند. البته اگر اصلا خانواده اش این کار را برایش می
کردند و  مجبور نبود با آن ظاهر زشت کنار بیاید.
 
من هم همین مشکل را داشتم. البته فک من به اندازه ی آن دخترک برجسته گی نداشت. قبل
از بلوغ  و تا وقتی که دندان های ریزی داشتم مشخص نبود. البته اگر کسی می خواست دقت
کند توی  عکس های تولد قبل از بلوغم وقتی دهانم را جمع کرده بودم تا شمع ها را فوت کنم
برجستگی پشت لبم را می دید. اما کسی دقت نکرد. حتی بعد ها که بزرگ شدم و مدام آدم
هایی را که فک بالایشان برجسته بود به مامان نشان می دادم و ازش می پرسیدم من شبیه
آن ها هستم باز هم کسی دقت نکرد و اهمیت نداد که این مسئله یک راه حل ساده دارد:
ارتو.دنسی. من بیست و شش سال با همان ظاهر زندگی کردم و بعد یک روز توی بیست و
شش سالگی تصمیم گرفتم که دیگر آن شکلی نباشم. اوایل که د.ندان هایم تازه رفته بودند
عقب یک چیزی را متوجه نمی شدم. چرا مردها قبلا آن قدر ها هم از من خوششان نمی
آمد و حالا رفتارشان انقدر عوض شده بود؟ ازشان بدم می آمد. از موجوداتی که آن چیزی را
که بودم دوست نداشتند و حالا این چیز جدید را دوست داشتند. تو نمی توانی بیست و شش
سال توجه خاصی از مردهای اطرافت نبینی و یک باره ببینی که به موجود دوست داشتنی
تبدیل شدی که خیلی ها ارت خوششان می آید. از نظر من تفییر اتفاق افتاده آن قدر ها هم
ف.احش نبود که آن قبلی دوست داشتنی نباشد و این یکی محبوب قلب ها باشد. البته
بقیه می گفتند که تعییر خیلی زیاد بوده . من با گذشت زمان دست از سر مرد ها و تنفر
ازشان بر داشتم. نه اینکه حالا دوستشان داشته باشم به دلایل دیگری هنوز هم  ازشان
خوشم  نمی آید اما حالا باور کردم که این بخشی از ذاتشان است. همه شان در درجه ی اول
ظاهر بینند و فقط حذب چیزهایی می شوند که چشمشان می پسندد.
حالا از این ناراحتم که چرا سال های زیادی از زندگی و جوانی ام را با ظاهری زندگی کردم
که زشت نبود اما کاملا معمولی بود و آن برجستگی پشت لبش لطمه ی زیادی به چهره اش
زده بود. خیال می کنم حقم نبود. باید زودتر فکری به حالم می کردند یا دست کم خودم زودتر
فکری برای خودم می کردم.
دیشب تمام مدت وسوسه ی این را داشتم که بروم با مادر دخترک حرف بزنم. اما این کارم
دخالت محسوب می شد و او احتمالا به شدت از فضولی ام ناراحت می شد. فکر می کردم
بهش بگویم من هم مشکل داشته ام و اصلا قصدم فضولی کردن توی چیزهایی مه به من
مربوط نمی شود نیست. اما باز هم در خودم نمی دیدم که بروم جلو و چیزی بگویم. در
بهترین حالت مادرش فکر می کرد که دارم روی چهره ی بچه اش ایراد می گذارم و به سرعت
جلویم گارد می گرفت.
خیال می کنم این وظیفه ی پدر مادر هاست که به این چیزهای کودک شان دقت کنند و اگر
مشکلی هست توی همان سنین کم برطرف کنند. اصلا منظورم بحثی که توی جامعه
هست و " خودکشی برای زیبایی" نیست. هر چند که من اصلا تعریفی را هم که جامعه
ایران دارد از زیبایی ارائه می دهد قبول ندارم و هیچ کدام از چهره های شبیه به هم عمل
شده را زیبا نمی دانم. اما زیبایی حق هر دخترکی هست. حتی اگر این دخترک توی یک
کشور خارجی باشد که آن قدر ها هم روی چهره ریز نمی شوند و تمام ملاکشان زیبایی
چهره نیست و به اندازه ما ایرانی ها ظاهر بین نیستند، باز هم در هر جای دنیا هر دخترکی
حق دارد که زیبا باشد نه به خاطر جامعه و نگاه اطرافش. به خاطر حس خوبی که این زیبایی
به او می دهد. هیچ دخترکی در هیچ کجای دنیا نباید به خاطر اینکه فکش مشکل دارد. جلو
یا عقب است یا دندان هایش بیرون زده اند احساس خوبش خدشه دار شود و تمام عمر
احساس کند که چیزی غیر طبیعی در چهره اش دارد.  

 

نتوانستم چیزی به مادر دخترک بگویم. اصلا قیافه اش هم شبیه آدم هایی نبود که بشود
باهاش وارد این جور گفت و گوها شد . قصدم دخالت کردن نبود اما نمی توانستم بهش
بفهمانم که  من به خاطر بیست و شش سال احساس بدی که داشته ام نمی خواهم
هیچ دختر کوچکی مثل من باشد. شاید هم واقعا صحبت کردن با مادرش کار بدی بود نه از
دید خودم. از نگاه بقیه ی آدم هایی که با دیدی به جز من نگاه می کنند. کاش یک جایی
این چیزها را به پدر مادر ها آموزش می دادند. نمی شود که بچه ها هی قربانی جهل
بزرگ تر ها شوند. تازه فقط این نیست میلیون ها کودکی هستد که قربانی جهل های بدتری
می شوند. قربانی عقده ها و بیماری های روحی پدر و مادرشان. اصلا چرا همه خیال می
کنند حتما باید بچه دار شوند و هدف از آفرینششان تولید موجودی است که شبیه خودشان
باشد؟ کاش کمی بیشتر دقت می کردند. کاش روح لطیف بچه ها را قربانی نادانی های
خودشان نمی کردند.

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 01:22 http://40years.blogsky.com

من بودم بهشون می گفتم !

چه کار خوبی می کردی
متاسفانه من به اندازه کافی شجاع نیستم و فقط بلدم به خودم بگم تو نباید تو کارهای دیگران دخالت کنی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.